ما همه خود را مدیون شهدا میدانیم و امروز امنیتی که بر سراسر مملکت اسلامیمان سایه افکنده و عزت و افتخاری که بواسطه آن خود را ملتی سر بلند می دانیم. همه و همه در سایه از خود گذشتگی ها و جان فشانی های شهدا می باشد. اما نباید هرگز فراموش کنیم که شهدا توصیه هائی داشته اند که آنها هم مایه ادامه عزت و سربلندی ملت ما می باشد. لذا این وبلاگ با طرح توصیه های شهدا قصد دارد تا گوشه ای از رسالت خود را ادا نماید. امیدواریم خوانندگان ما با دقت به آنها توجه کرده و این سخنان را ره توشه ای برای سیر بسوی حق تعالی قرار دهند.
اگر راه رستگاری را می جویید، مطیع ولایت فقیه باشید.
لا یکلف الله نفساً الا وسعها | |
رادیو روشن بود. امام صحبت میکرد « … لا یکلف الله نفساً الا وسعها…» «… لا یکلف الله نفساً الا وسعها… ». چشمهایش بسته بود. دستهاش را کیپِ هم بین زانوهاش گذاشته بود. داشت زیر لب چیزهایی با خودش میگفت. «… لا یکلف الله نفساً الا وسعها…». زل زده بود به روبهرو. اما انگار نمیدید. مثل چوب خشک شده بود. «… لا یکلف الله نفساً الا وسعها…». انگار درد داشت. دندانهایش را به هم میسایید. داشت خرد میشد و مثل دیوارههای کاریز که میریزند، فرو میریخت. «… لا یکلف الله نفساً الا وسعها…». صدای نفسهاش نامنظم شده بود. عین مارگزیدهها به خودش میپیچید. اگر سوار ماشین نبود، یقین میدوید و داد میزد. «… لا یکلف الله نفساً الا وسعها…». دهبار و شاید بیشتر به زبانش آمده بود. خدا میداند چند بار درونش تکرار شده بود. مثل گلولههای صلب که بین چهار دیوار تنگِ هم گیر افتاده باشند، هی به دیوار بخورند و برگردند تا آنقدر انرژی بگیرند که راه فرار پیدا کنند، از دهانش بیرون میپرید «… لا یکلف الله نفساً الا وسعها…» |