شبکه اجتماعی پارسی زبانانپارسی یار

پيام

ساعت دماسنج
+ شهر خالي است ز عشاق بود كز طرفي مردي از خويش برون آيد و كاري بكند؟ و در شهر كه خالي از عشاق بود،‌ مردي آمد كه شهر را ديوانه كرد. زمين را ديوانه كرد. زمان را ديوانه كرد. او كه آمد،‌ از هر طرف عاشقي پيدا شد كه از خويش برون آمد و كاري كرد.
اما اين همه عاشق كه به جان و عدد، صدها حواري در جيب داشتند، طرفه حكايتي بودند كه كس به ديدن هم باور نتوانست كرد، چه به شنيدن. اين‌ها حكايت يكي از اين عاشقان است، در روزگار ظهور روح خدا؛‌ حكايت همت. ............همچنان باقي است
ساعت دماسنج
سجاده خونين
رتبه 0
0 برگزیده
448 دوست
محفلهای عمومی يا خصوصی جهت فعاليت متمرکز روی موضوعی خاص.
گروه های عضو
فهرست کاربرانی که پیام های آن ها توسط دبیران مجله پارسی یار در ماه اخیر منتخب شده است.
برگزیدگان مجله آذر ماه
vertical_align_top